سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 3  بازدید دیروز: 0   کل بازدیدها: 7685
 
پیاده روی روی ابرها
 
دنیای بی معرفت
نویسنده: احمد روشن(دوشنبه 85/11/2 ساعت 9:5 عصر)

یواش یواش حالم داره از این دنیا بهم می خوره

هرکی یه جوره هرکی یه شکله هر کی رفتارش با بقیه متفاوت

بعضی ها دوست داشتنی بعضی ها .........؟

هر کی یه توقعی داره. هرکی یه ساز میزنه هرکی.......؟

ادم نمی دونه به کی اعتماد کنه به هرکی دل میبندی

با یکی دیگه می بینیش  به هرکی میگی دوستت دارم یا میگه

بچه ای یا میگه تو به من نمی خوری یا توقع های زیادی داره

که سر به فلگ میزنه .

این روزا هم که حسودی شده راه کار همه (دخترا)

البته بعضی هاشون. اگه یکی به دوستش رفیقش چه میدونم هرکی

اعتماد داشته باشه این همه حسودی دیگه برای چی؟

خدایا کی میشه بمیرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



نظرات دیگران ( )

عزیز زندگی
نویسنده: احمد روشن(پنج شنبه 85/10/28 ساعت 8:30 عصر)

اخه تو عزیز قصه هامی

                            اخه تو شعر روی لبامی

اخه جون تو بسته به جونم

                           اگه بری دیگه نمی تونم

اخه اسم ترو که میارم

                            میشی همه دارو ندارم

از چی میترسی تو مهربونم

                           منکه رو عشق تو موندگارم

یه شب میون بارون

                          غرورم و شکستم

کاشکی بهت میگفتم چقدر ترو می خواستم

می خوام بازم بخونم

                          تو بارون از نگاهت

با این که خیلی خسته ام

                           بگذرم از گناهت

شعر(شادمهر عقیلی)



نظرات دیگران ( )

اموخته های زندگی
نویسنده: احمد روشن(پنج شنبه 85/10/28 ساعت 8:28 عصر)

اموخته ام بهترین کلاس دنیا کلاسی است که زیر پای پیر ترین مرد دنیاست

اموخته ام وقتی که عاشق هستیدعشق شما نیز در ظاهر  نمایان است

اموخته ام که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم

اموخته ام که مهم نیست زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد

همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم

اموخته ام که زندگی مانند دستمال لوله ای است که هر چقدر  به انتهایش نزدیک می شویم سریع تر حرکت میکند

اموخته ام که پول شخصیت نمی خرد

اموخته ام که چشم پوشی از حقایق ان را تغییر نمی دهد

اموخته ام وقتی با کسی رو به رو میشویم او از ما انتظار لبخند دارد

اموختهام هیچ کس در انتظار ما کامل نیست تا زمانی که عاشق شویم

اموخته ام نمی توانم احساسم را انتخاب کنم  اما میتوانم نحوه برخورد با ان را

انتخاب کنم.

نظر شما چیه??????????????



نظرات دیگران ( )

رهایی
نویسنده: احمد روشن(پنج شنبه 85/10/28 ساعت 8:26 عصر)

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو گمشو چون زندگیش رو ازش میگیریم .                    (   چی بگم)........



نظرات دیگران ( )

نمیبخشم....هرگز
نویسنده: احمد روشن(پنج شنبه 85/10/28 ساعت 8:23 عصر)

نمی بخشمت ....

 بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ....

بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی ....

 نمی بخشمت ....

بخاطر دلی که برایم شکستی ....

 بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی .....

 نمی بخشمت ....

 بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی .....

 بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی ....

و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی



نظرات دیگران ( )

یه ذره با ما باش
نویسنده: احمد روشن(پنج شنبه 85/10/28 ساعت 6:41 عصر)

گفتم سلام گفتی برو قلبم واست جا نداره

                               گفتم ترو خدا نرو گفتی که فایده نداره

فکر نمیکردم که تو هم مثل غریبه بشی

                              دل تو هم سنگی بشه  یه روز تو هم ازم...

پا رو دلم گذاشتی  فکر میکنی کی هستی

                             تو دل ما زیاده.... عاشق راستی راستی

کی گفته اگه بری پنجره مون بسته میشه

                            دلم تو سینه میمیره...یه مرغ پر بسته میشه

اینجوری هم نیست بابا بهت نمیگم که بمون

                            فقط اینو یادت باشه... که من بودم یه مهربون

حالا اینو میدونم که تو خیلی بی وفا بودی

                           قلب تو با اون یکی بود تو هم واسش خدا بودی

 

(میازار موری که دانه کش است)      عزیزم



نظرات دیگران ( )

بدمن شرح
نویسنده: احمد روشن(پنج شنبه 85/10/28 ساعت 6:26 عصر)

فرق دخترا با ... ؟

1)دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند.
2)اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!
3)یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه.
4)یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!
6)دخترا می خوان سر پسرا کلاه بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن.
7)اگر به یه دختر بگی دوست دارم فکر میکنه تو چقدر خوبی و عاشقت میشه اما اگر به یه پسر بگی دوست دارم فکر میکنه تو چقدر بی جنبه و جوات هستی دست به هر کاری میزنه تا از شرت خلاص شه!
8)نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.
9)دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره. به نظر پسرا دختر ندیده اند.
11)دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!
12)پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.
13) مخصوصا اونایی که تو بانک کار میکنن اونم خصوصی.



نظرات دیگران ( )

شاید ولی همه نه
نویسنده: احمد روشن(پنج شنبه 85/10/28 ساعت 12:40 عصر)

چند کلمه هم از مادر عروس.........

واه..واه...دوباره حرف ازاین پسرا شد. اقا من نمی دونم

این پسرا چه جوری روشون میشه برن تو مغازه به فروشنده

بگن کارت JUST FOR YOU (فقط برای تو) دارید؟

بعد از اون کارت شونصد تا  بخرن. اخه بابا جان یکی رو

داشته باش ولی برای همیشه دوستش داشته باش.

خب راست میگه خجالت داره........

مگه دروغ کفتن شاخ و دم داره؟ این جوری ادم به شونصد نفر

دروغ میگه. اصلا این جور پسر ها رو باید بچسبونن به بیلبورد

تبلیغاتی تا عبرت همگان بشه مگه نه؟

درست که توی جامعه ما پسرا از دخترا ازاد تر ندولی نباید

ازاین جور ازادی شون اینجوری سوء استفاده کنند.

چرا با احساسات دختر ها اینقدر راحت بازی میکنند؟

درست مثل اب خوردن.

اخه این چه کاریه این چه وضعیه .....

جدی نکیرید ..............................................)



نظرات دیگران ( )

روز رفتن
نویسنده: احمد روشن(پنج شنبه 85/10/28 ساعت 12:39 عصر)

یعنی باید باورکنم دیگه نیستی    یعنی باید باورکنم

چه جوری میتونم اون همه خاطراتتو یه شبه پر پر کنم

یکی دو روز نیست اخه صحبت ازیه عمره که دارم برای تو

میمیرم دیگه محال بدونه تو نمیتونم یه لحظه هم سر

کنم.

مگه منو دوستم نداری که اینجوری میزاری میری بی خیال

ما میشی  مگه فکر کردی من بازیچه هم که یه روز میگی

دوستم داری و فرداش میری؟

اخه چه جوری باور کنم رفتن تو برام مرگه بدون تو نمی تونم

بگو کی امد به جای من افتادم از چشمای تو نگو لایق تو نبودم

                                         بگو کی امد......................؟



نظرات دیگران ( )

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ماه و ستاره
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه ||
بهترین ارزوهایم تقدیم تو باد [202]
[آرشیو(1)]


|| مطالب بایگانی شده ||
زمستان 1385

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
پیاده روی روی ابرها
احمد روشن
در کل ادم خوبی هستم

|| لوگوی وبلاگ من ||
پیاده روی روی ابرها

|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو